خداجونم ..خیلی دلم گرفته ...

این قلب لعنتیم داره تو قلبم سنگینی میکنه ...فکرش داره دیوونم

میکنه ..یاد خنده های تمسخرامیزش میفتم ...

نمیتونستم بهش چیزی بگم اخه حقم بود اره حقم بود

نباید عاشقش میشدم ...باید به حرف عقلم

گوش میکردم ولی این دل لامصب من به حرف هیشکی

گوش نمیکرد ..لجباز بود..تاوانشم داد ...خیلیم بد دادم

...اما اون چی؟؟؟؟اونم مثه من زجر کشید؟؟

 اونم  با یاد اخرین حرفش  چشاش  خیس اشک شد ؟؟؟

معنی شکستنو فهمید ؟؟؟اره خدااا...خیلی دلم پره ...

خیلی.مگه هر ظالمی تاوان پس نمیده ؟!پس

چرااون هنوزنداده..چرااون داره خوشحال و شاد زندگیشو

میکنه و من دارم زجرمیکشم؟؟؟؟اینه عدالتت خداااااااااااا

تو چشام فقط اشکایی که حبس کردم ..بغضه...

.نه امیدی ..نه عشقی ..همین!!

اگه نمیتونم اون ادم سابق بشم تقصیر اونه ..........

خدایا دارم اتیش میگیرم ...پس کی میخوای صدامو بشنوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

...من منتظرم ...

ازش نمیگذرم ....حتی اگه  لحظه ی اخر

 فقط میگفت ببخشید همه چیو فراموش میکردمو ازش

میگذشتم ولی نکرد و به سادگیم و بازیچه کردنم خندید ...

من نمیگذرم تو هم نگذر....

درد یعنی مرور مسیج هایی که یه روزی باورشان داشتی و امروز به دروغ

بودنشان  ایمان اوردی...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: